خطرات پنهان مثبت‌اندیشی افراطی

خطرات پنهان مثبت‌اندیشی افراطی

نگرش همیشگی به نیمه پر لیوان، اگرچه ارزشمند است، اما به نظر می‌رسد در دنیای امروز بیش از حد ساده‌انگارانه باشد و حتی ممکن است به سلامت روان ما لطمه بزند. کانر فیلی در تحقیقات خود به بررسی این تغییر نگرش و پیامدهای آن پرداخته است.

آیا تا به حال احساس ناامنی و کم‌اعتمادی به خود کرده‌اید؟ شاید به شما توصیه شده باشد که جملات مثبتی چون «من آدم دوست‌داشتنی‌ای هستم» را مرتباً تکرار کنید. این جمله‌ها که به آن‌ها «تاییدهای شخصی» می‌گویند، قرار است حس ارزشمندی را در ما تقویت کنند. با این حال، تحقیقات نشان داده‌اند که این روش همیشه جواب نمی‌دهد. وقتی روانشناسان تأثیر این جمله‌ها را بررسی کردند، متوجه شدند که گاهی اوقات نتیجه عکس می‌دهد. افرادی که از اعتماد به نفس پایینی رنج می‌بردند، پس از تکرار این جملات، احساس بدتری پیدا می‌کردند. دلیلش این است که آن‌ها واقعاً به حرف‌هایی که می‌زدند باور نداشتند و همین باعث می‌شد احساس تقلب‌کاری کنند.

ما به خوبی می‌دانیم که داشتن نگرش مثبت و ذهنیت سازنده می‌تواند تأثیر شگفت‌انگیزی بر سلامت و خوشبختی‌مان داشته باشد. اما گاهی اوقات، این نگرش مثبت می‌تواند به دام «مثبت‌اندیشی سمی» بیفتد. روانشناسان نشان داده‌اند که اجبار به تفسیر همه چیز به صورت مثبت و سرکوب کردن احساسات منفی می‌تواند آسیب‌های جدی به همراه داشته باشد. این ایده که «خوش‌بینی سمی است»، حالا در محافل علمی و حتی گفتگوهای روزمره به یک موضوع داغ تبدیل شده است. با این حال، پیام‌هایی مثل «خوشبختی یک انتخاب است» و «مثبت‌اندیشی یک سبک زندگی است» همچنان به صورت گسترده‌ای در جامعه رواج دارند.

ما به دنبال تعادل هستیم. کافی نیست که بگوییم مثبت‌اندیشی افراطی می‌تواند مضر باشد. باید بدانیم دقیقاً چه زمانی، چرا و برای چه کسانی این اتفاق می‌افتد. خوشبختانه، تحقیقات در این زمینه رو به افزایش است. با درک عمیق‌تر از این موضوع، می‌توانیم تصمیمات آگاهانه‌تری بگیریم و خود و جامعه‌مان را از دام‌های خوش‌بینی سمی دور نگه داریم.

میل ما به فرار از جنبه‌های ناخوشایند زندگی، به خصوص در جوامع غربی، ریشه‌ای طولانی دارد. قواعد سنتی در مورد نحوه ابراز احساسات باعث شده که مردم روش‌هایی برای دور نگه داشتن خود از احساسات منفی پیدا کنند. دکتر سوزان دیوید از دانشکده پزشکی هاروارد این پدیده را «استبداد مثبت‌اندیشی» نامیده است.

با آغاز انقلاب صنعتی و تمرکز بر بهره‌وری و کارایی، فرهنگی شکل گرفت که در آن احساسات، به ویژه احساسات منفی مانند غم، به عنوان مانعی برای پیشرفت اقتصادی تلقی می‌شدند. جمله‌ی معروف «آرامش خود را حفظ کنید و ادامه دهید» نماد بارز این نگرش است. دیوید معتقد است که دین، باورهای مذهبی و حتی تفکر جادویی نیز در تقویت این دیدگاه نقش داشته‌اند. به طوری که به افرادی که با مشکلات روحی دست و پنجه نرم می‌کردند، به جای بررسی ریشه‌های مشکل، توصیه می‌شد به ایمان خود پناه ببرند. علم نیز سهمی در این رویکرد داشته است؛ چرا که روانشناسی سنتی، احساسات را پدیده‌های قابل مطالعه‌ای نمی‌دانست و به همین دلیل درک درستی از تأثیرات عمیق آن‌ها بر سلامت روان وجود نداشت.

بازگردیم به سال ۱۹۹۸، زمانی که جنبش روانشناسی مثبت با رویکردی نوآورانه در عرصه روانشناسی پا به عرصه گذاشت. این جنبش با انتقال تمرکز از مطالعه مشکلات روانی به بررسی عوامل مؤثر بر شکوفایی و خوشبختی انسان، تحولی عظیم در پژوهش‌های روانشناسی ایجاد کرد. با این حال، روانشناسی مثبت نیز از انتقادها بی‌نصیب نماند. یکی از مهم‌ترین انتقادات این بود که این رویکرد، توانایی افراد در کنترل احساسات خود را بیش از حد بزرگ‌نمایی کرده و به طور ضمنی برخی احساسات را مثبت و برخی دیگر را منفی تلقی می‌کرد. در ابتدای شکل‌گیری این جنبش، نقش حیاتی احساسات منفی در سلامت روان کمتر مورد توجه قرار می‌گرفت، اما با گذشت زمان و بلوغ این حوزه، اهمیت این موضوع به تدریج روشن‌تر شد.

به طور کلی، طرفداران شعار «خوشبختی یک انتخاب است» در واقع نسخه ساده‌سازی‌شده و مردمی از مفاهیم اولیه روانشناسی مثبت را ارائه می‌دهند. آن‌ها به ما توصیه می‌کنند که با تزریق اندکی مثبت‌اندیشی به زندگی روزمره، می‌توانیم از مزایای آن بهره‌مند شویم. این افراد معتقدند که می‌توان با تغییر ذهنیت، به نوعی «هک» روانشناختی ایجاد کرد. به افرادی که احساس بدی دارند، توصیه می‌کنند با عبارات کلیشه‌ای مانند «همه چیز درست می‌شود» به خود دلداری دهند. در بدترین حالت، این رویکرد به سمت ایده غیرعلمی «قانون جذب» سوق پیدا می‌کند، ایده‌ای که مدعی است با صرفاً فکر کردن مثبت، می‌توان به ثروت و سلامتی دست یافت. این باور در بسیاری از کتاب‌های خودیاری تبلیغ می‌شود.


برگرفته از مقاله «The happiness trap» در مجله New Scientist

خطرات پنهان مثبت‌اندیشی افراطی

The happiness trap

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.