تفکر عمودی و تفکر جانبی در برخورد با مسائل

تفکر عمودی و تفکر جانبی در برخورد با مسائل

جایگاه تفکر عمودی و تفکر جانبی در برخورد با مسائل و مشکلات مدیریتی

فرض کنید شرکت شما به فروشی که تعیین کرده‌اید نرسیده است. شما چه می‌کنید؟ تنبیه مدیران میانی؟! کاهش حقوق‌؟! سخنرانی انگیزشی؟! کلاس های آموزشی؟! یا یک روش متفاوت؟ کدام یک از روش‌های فوق را بیشتر صحیح می‌دانید؟

قطعا هرکدام از این روش ها نقاط قوت خود را دارد اما جالب است بدانید که یک مدیر دست به کار متفاوتی زد. این مدیر یک چادر مسافرتی در حیاط ساختمان شرکتش قرار داد و تمام شب را آنجا ماند و با این حرکت نمادین به کارمندانش اعلام کرد تا زمانی که به نتیجه مطلوب در فروش نرسند شب ها را داخل همان چادر خواهد ماند!!! کار به درستی یا غلطی رفتار آن مدیر نداریم چرا که چنین انتخابی دو سو دارد و باید برای نقد رفتار این مدیر کاملا از شرایط و وضعیت شرکت مطلع بود. مطلب مورد نظر بنده اینجاست که چگونه این مدیر به چنین روش متفاوتی رسیده است و به قولی ترک عادت کرده است؟!

باید بگویم که ما دو نوع تفکر مدیریتی در حل مشکلات می‌توانیم داشته باشیم که من آن‌ها را تفکر عمودی و تفکر افقی یا جانبی می‌نامم. ما در تفکر عمودی از مسیرهای محتمل، مشخص، امکان‌پذیر و تجربه شده برای حل مشکلات استفاده می‌کنیم، در صورتی که در تفکر افقی یا جانبی به دنبال روش های جدید، تجربه نشده و متفاوت هستیم، درحقیقت تفکر عمودی به دنبال این است که به صورت مستقیم ریشه مساله را بیابد تا بتواند راه حل آن را پیدا کند. اما تفکر افقی به صورت مستقیم به راه حل ها فکر می‌کند و به دنبال ریشه مشکل نمی‌گردد.

 

نحوه برخورد تفکر عمدی و تفکر جانبی در مواجهه با مشکلات

نحوه برخورد تفکر عمدی و تفکر جانبی در مواجهه با مشکلات

 

می خواهم برای شما مثالی بزنم تا بتوانیم تفاوت تفکر عمودی و افقی را در سنجش متوجه شویم

فرض کنید یک پشه با یک فیل ازدواج کرده و بچه آن‌ها گورخر شده است. چرا؟!!

تفکر عمودی چون همه چیز را طبق روال و متعارف می‌داند با خود می‌گوید وقتی بچه‌ای می‌آید، باید از شکم مادر متولد شود و چگونه ممکن است یک فیل با پشه ازدواج کند؟!! گیرم که ازدواج کرد چگونه ممکن است از آن ها بچه‌ای متولد شود؟!! آن هم یک گورخر؟!! اما تفکر جانبی چون همه چیز را طبق روال پیش نمی‌برد می‌گوید حتما بچه خود را از پرورشگاه آورده‌اند… تفکر جانبی کلیشه‌ها و چارچوب‌های ذهنی را کنار می‌گذارد و سعی می‌کند از زاویه دیگری به مسائل نگاه کند.

 

Edward de bono

Edward de bono | ادوراد دی بونو

ادوارد دو بونو (Edward de bono) نویسنده، محقق و متفکر اهل مالت و خالق مبحث تفکر جانبی در توضیح مفهومی تفکر جانبی می نویسد:

((روشی است برای حل مساله از یک زاویه یا زوایای نامتعارف))

 

تفکر عمودی و تفکر افقی متضاد یا مکمل؟!!

قطعا این دو نوع تفکر مکمل هم هستند و برای پیشبرد اهداف باید هر دو را در کنار هم فراهم آورد هرچند کار بسیار سختی باشد. گاهی روش‌های متعارف به سرعت مشکلات را حل می‌کند و گاهی نیاز است که ابداع شود و مشکل از طریق متفاوتی حل گردد. لذا انسان‌ها با هر دو نوع تفکر مورد نیاز هستند به شرط آن که در جای مناسب از آن‌ها استفاده شود.

استعداد آدم‌ها با هم متفاوت است و قاعدتا بخشی از توانمندی ما در تفکر جانبی / افقی نیز بستگی به استعداد و مدل نگرش ما دارد و بخشی از آن هم به تمرین و تجربه وابسته است. بنابراین می‌توان با تمرین و تلاش تفکر جانبی را تقویت کرد و یکی از روش های تقویت تفکر افقی این است که در حل مشکلات بعد از آن که از طریق تفکر عمودی به جواب رسیدیم، آن را به مرخصی فرستاده و با خود بگوییم که آیا راهکار متفاوت دیگری وجود دارد؟ ولو اینکه خنده دار و نامتعارف باشد. به خودمان جرات دهیم که متفاوت به مسائل نگاه کنیم، عادت ها را کنار بگذاریم و به دنبال راه حل های متفاوت باشیم.

پرنده سخنگو در اثر یک حادثه بال های خود را از دست داده است و مدت‌هاست نمی‌تواند پرواز کند.

چند روز پیش از پرواز کردنش صحبت می کرد. چگونه ممکن است؟!

 

سعی کنید از طریق تفکر عمودی و تفکر جانبی پاسخ های خود را به این مساله بنویسید.

منتظر جواب‌های شما هستم

دیدگاه‌ها (10)

سالار اسفند 1, 1402 - 4:11 ب.ظ

طبق نظریه عمودی این دیدگاه به سراغمان می اید که چطور حرف زدن به از دست دادن بال ربط دارد شاید برای جلب توجه باشد
اما نظریه افقی می‌توان به از دست دادن امید این پرنده توجه کرد
در واقع به نظر من نظریه عمودی نوعی نگرش تفکر سنتی طبق نظریه تیلور در مدیریت است که ریشه ای باید حل شود و فقط صفر و یک است
اما تفکر افقی یا جانبی نوعی نگرش اقتضایی طبق نظریه جورج استاکر است که منابع انسانی و عوامل خارج از سازمان در آن دخیل است
پس می‌توان گفت هر دو همان طور که در این مقاله گفته شد مکمل یکدیگرند که همان تفکر سیستمی شکل می‌گیرد.

سالار اسفند 1, 1402 - 4:23 ب.ظ

از دیدگاه عمودی تحلیل این است که بخواهیم ریشه ای فکر کنیم حرف زدن مخصوص انسان هاست و چگونه امکان دارد پرنده حرف بزند حال که حرف میزند بال چه ربطی به حرف زدن دارد
اما از دیدگاه افقی به نظر می‌رسد به دلیل نا امیدی از پرواز و بال ها دیگر حرف نمیزند و حرف زدن پرنده وابسته به پرواز کردنش دارد.

بورقالیده اسفند 1, 1402 - 4:58 ب.ظ

اگه بخوایم به قضیه با تفکر عمودی نگاه کنیم
پرنده مگه حرف میزنه؟؟
بعدشم پرنده ای که بال و پرشو از دست داده احتمال از بین رفتنش زیاده چون نمیتونه از خودش تو طبیعت دفاع کنه و اتفاقی هم که براش افتاده خیلی وقت پیش بوده پس این منطقی نیست
حالا اگرم به هر دلیلی تونسته حرف بزنه و قضیه رو توضیح بده، حافظه طولانی مدتش رو از دست داده و واسه خودش هزیون گفته

اگه از دیدگاه جانبی بخوایم بگیم
پرنده سخنگو قبل از این که دچار اون‌ حادثه بشه بعد از هر پروازی با جزئیات همه ی نوکات پروازش رو یادداشت میکرد تو‌ دفترچه خاطراتش و ذخیره میکرد
چون پرنده ای که سخنگو باشه قطعا نوشتن براش کار سختی نیست
بعد‌ از دست دادن بالاش چون هنوز دلش میخواد حس آزادی رو مرور کنه
ممکنه هنوز به یاد این خاطرات باشه و درباره اونا صحبت کنه
حتی اگر توانایی فعلی پرواز نداشته باشد

مهدی اسفند 7, 1402 - 10:41 ق.ظ

تفکر عمودی : اولا که پرنده صحبت نمیکنه گیریم که صحبت کرد . از پروازش صحبت میکنه ولی بال نداره یا میشه گفت دیوانه شده یا اینکه خیالاتی شده .
تفکر عمودی این اتفاق را نامعقول و ناممکن میداند و تلاشی برای یافتن راه حل معما نمیکند چرا که معتقد است پرنده حرف نمیزند.
در واقع او تنها مسیرهای عاقلانه و معمول را در نظر میگیرد و خود را برای پیدا کردن جواب این معمای غیر ممکن خسته نمیکند.

تفکر جانبی: این پرنده بالش شکسته شاید از اول هم مثل مرغ و شتر مرغ قابلیت پرواز نداشته ولی به خاطر علاقه و اینکه پرنده های با قابلیت پرواز رو دیده با قوع تخیلش تونسه پرواز رو تجربه و کنه شروع به تعریف کردنش کرده.
یک نظریه دیگه هم هست اونم اینه که میتونسته عینک VR واقعیت مجازی زده باشه و با سیمولیتور پرواز ، پرواز کرده باشه.:)

علی باقرزاده اسفند 7, 1402 - 12:00 ب.ظ

حادثه ای که رخ داده ممکنه بخاطر پر حرفی خود پرنده بوده باشه یعنی موقع پرواز کردن شروع کرده به پر حرفی برای همراهش در این حین یا به جایی خورده یا به جایی گیر کرده و اون حادثه اتفاق افتاده الان مونده دست و بال داغون و زبونی که کار دستش داده.

سیاوش اسفند 9, 1402 - 7:38 ب.ظ

ممکن نیست پرنده بتونه حرف بزنه مگر اینکه ما خیالاتی شده باشیم فرض بر محال هم بگیریم که پرنده حرف میزنه حتما داره از اخرین پروازش که منجر به این اتفاق ناگوار براش شده رو تعریف میکنه و درس عبرت میده به بقیه.

آیدین سلیمان بیگی اسفند 10, 1402 - 8:33 ق.ظ

تفکر عمودی:
صحبت کردن پرنده‌ای درباره تجربه پرواز خود، علی‌رغم از دست دادن بال‌هایش، از منظر تفکر عمودی تردید ایجاد می‌کند. چرا که پرندگان هرگز به بیان افکار و تجربیات پیچیده شناخته نمی‌شوند و عدم توانایی آن‌ها در صحبت کردن ریشه در زیست‌شناسی و آناتومی آن‌ها دارد. این نشان می‌دهد که روایت پرنده سخنگو از منظر طبیعت‌گرایی غیرقابل باور است. در واقع، با اتخاذ رویکرد عمودی در نگاه به این مسئله، توجه به محدودیت‌های زیستی پرندگان ضروری است. از نظر صرفاً بیولوژیکی، پرندگان فاقد ساختارهای فیزیکی و عصبی مورد نیاز برای صحبت کردن هستند. علاوه بر این، از دست دادن بال‌ها در یک حادثه قبلی، با بیان خاطرات پرواز تناقض دارد. بنابراین، هر توضیحی که بیانگر روایت پرواز پرنده باشد، دور از ذهن به نظر می‌رسد و با اصول بنیادی زیست‌شناسی پرندگان در تضاد است. توضیح متعارف‌تر می‌تواند این باشد که صاحب پرنده قصد شوخی و یا جلب توجه دارد و در این مسیر، پرنده را برای تقلید عبارات مشخصی که تجربه پروازش را نقل می‌کنند آموزش داده است؛ از این رو، می‌توان اظهار داشت که صاحب پرنده توهمی از یک رویداد معجزه آسا ایجاد کرده است و در حقیقت چنین اتفاقی رخ نداده است.

تفکر جانبی:
در جبهه تفکر جانبی، در نظر گرفتن روایت غیرمنتظره پرنده سخنگو، فرصتی را برای استفاده از تخیل و خلاقیت ایجاد می‌کند. به جای رد کردن کامل داستان، می‌توان ایده وقوع معجزه یا دخالت عوامل ماوراءالطبیعه را نیز از نظر گذراند. آیا ممکن است پرنده با یک موجود یا شیء عرفانی روبه‌رو شده باشد که به طور موقت به او توانایی صحبت کردن و پرواز بدون بال را اعطا کرده باشد؟ البته، رویکرد جانبی امکان تفسیر خلاقانه‌تری را فراهم می‌کند و از آن‌جایی که این توصیف ذهن را ارضا نمی‌کند، می‌توانیم به حوزه‌هایی فراتر از آنچه محدودیت‌های توضیح علمی را می‌کاود بپردازیم:
«این پرنده سخنگو بخشی از یک برنامه آزمایشی بود که توسط گروهی از دانشمندان که پروتزهای پیشرفته را مطالعه می‌کردند، انجام شد. آن‌ها مجموعه‌ای از بال‌های مصنوعی با رابط‌های عصبی پیچیده توسعه دادند که به پرنده اجازه می‌داد تا حرکات خود را کنترل کند، گویی در حال پرواز است. در طی یک پرواز آزمایشی، پرنده با استفاده از این بال‌های مصنوعی با موفقیت در آسمان حرکت کرد. با این حال، آزمایش هنوز در مراحل اولیه بود و پس از آزمایش برای بررسی و آزمایش‌های بیشتر، بال‌ها از بدن پرنده جدا شدند. هنگامی که پرنده از پرواز صحبت می کرد، در واقع آزمایش علمی و لحظه کوتاه پروازی را که توسط پروتزهای پیشرفته تسهیل شده بود، به یاد می آورد.»
در تفکر جانبی، همچنین، می‌توان امکان توهم مشترک یا سیستم اعتقادی جمعی را در نظر گرفت. آیا توضیح جایگزینی وجود دارد که ریشه در روانشناسی یا ادراک جمعی داشته باشد؟ شاید صاحب پرنده و گروهی از افراد در آن حوالی، یک توهم یا هذیان مشترک را تجربه کرده‌اند که منجر به باور آن‌ها به توانایی پرنده برای صحبت در مورد پرواز شده است. این رویکرد جانبی در حوزه پدیده‌های شناختی و پویایی گروهی عمیق می‌شود و لنز روان‌شناختی برای تفسیر این روایت غیرمتعارف ارائه می‌کند.

با تامل در ابعاد عمودی و جانبی این داستان عجیب و غریب، می‌توان بین تردید عقلانی و گمانه‌زنی خلاقانه حرکت کرد و درک روایت را از زوایای مختلف ممکن ساخت.

علی محمدی تبار اسفند 10, 1402 - 12:07 ب.ظ

تفکر عمودی و افقی رو داخل جوابم تقسیم نمی کنم
پرنده سخنگوی ما که من دوست دارم طوطی ماکائو باشه با صاحبش سوار بالن شده و به آسمون رفتن و بین ابر ها لذت پرواز رو چشیده و اون تجربه رو به زبون آورده.
جدای از مطلب بالا
حرف زدن که چیزی نیست همه بالا گفتن پرنده حرف نمیزنه پرنده من آهنگ دزدان دریایی کارائیب رو می خونه 🙂

امیرمهدی رجبی سپهر اسفند 18, 1402 - 9:55 ق.ظ

تفکر جانبی: پرنده می تواند حرف بزند مانند (طوطی) و ممکن است در آن حادثه قدرت تکلم خودش رو از دست بدهد
تفکر عمودی: پرنده ها نمی توانند صحبت کنند مگر گونه خاصی که آن گونه هم نمی تواند به درستی پرواز کند و صدمه سختی ببیند

مینو طاهری اسفند 18, 1402 - 7:12 ب.ظ

تفکر عمودی اینه که اصلا این دو موضوع چه ربطی به هم دارن؟ یا دوستان اشاره کردن که مگه پرنده حرف میزنه ؟ و این موضوع رو عجیب دونستن. در صورتی که بله حیوانات با زبان خودشون میتونن حرف بزنن😉 و یه چیز دیگه ای که تو متن ها خوندم و جالب بود این بود که میگفتن شاید به خاطر ناراحتیش و از دست دادن امیدش راجب این موضوع حرف نمیزنه و الان با این قضیه کنار اومده. اما این هم به نظرم کاملا تفکری عمودی هست. چون پرنده ها احساس دارن و یه اتفاق کوچک و ناراحت کننده می‌تونه اونا رو افسرده و حتی به مرگ بکشونه.

اما با تفکر جانبی این فکر به ذهنم میرسه که خب مگه حرف چه ایرادی داره؟ یه روزی بال داشته و پرواز می‌کرده و الان هم نداره و در موردش صحبت می‌کنه. اتفاق غیر منتظره ای نیست 🙂
البته شاید موارد رو توی تفکر ها جابه جا گفته باشم که ممنون میشم درستش رو بهم بگین🙂

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.